سال تحصیلی 1402 – 1401 (توجه: تدریس قواعد این درس توسط محسن خویشکار بعد از ترجمه و تمارین موجود است)
الدرس الثامن: یا من فی البحار عجائبهُ صفحه 96
ترجمه : ای آنکه شگفتی هایش در دریاهاست.
یُشاهِدُ أَعضاءُ الْأسُرَةِ فِلْماً رائِعاً عَنِ الدُّلفینِ الَّذی أَنقَذَ إِنساناً مِنَ الْغَرَقِ، وَ أَوْصَلَهُ إِلَی الشّاطِئِ.
ترجمه: اعضای خانواده فیلم جالبی را دربارۀ دلفینی که انسانی را از غرق شدن نجات داده و به ساحل رسانده است، میبینند.
حامِدٌ: لا أُصَدِّقُ؛ هذا أَمرٌ عَجیبٌ. یُحَیِّرُنی جِدّاً
ترجمه: حامد: باور نمی کنم؛ این، موضوعی شگفت انگیز است [که] مرا بسیار به حیرت میاندازد.
الْأبُ: یا وَلَدی، لَیْسَ عَجیباً؛ لِأنَّ الدُّلفینَ صَدیقُ الْإنسانِ فِی الْبِحارِ.
ترجمه: پدر: پسرم، شگفت نیست؛ زیرا دلفین دوست انسان در دریاهاست.
صادِقٌ: تَصدیقُهُ صَعبٌ! یا أَبی، عَرِّفْنا عَلَی هذَا الصَّدیقِ.
ترجمه: صادق: پدرم، باور کردنش سخت است، ما را با این دوست آشنا کن.
الأب: له ذاکِرَةٌ قوَیَّةٌ، وَ سَمْعُهُ یفَوقُ سَمْعَ ا لْإنسانِ عَشْرَ مَرّاتٍ، وَ وَزنُهُ یبَلغُ ضِعْفَی وَزنِ الْإنسانِ تَقریباً،
ترجمه: پدر: حافظه ای نیرومند دارد و شنوایی اش ده بار از شنوایی انسان نیرومندتر است و وزنش تقریباً به دو برابر وزن انسان می رسد.
وَ هوَ مِنَ الْحَیَواناتِ اللَّبونَةِ الَّتی تُرضِعُ صِغارَها.
ترجمه: و از جانوران پستانداری است که به بچّه هایش شیر میدهد.
نورا: إنَّهُ حَیَوانٌ ذَکیٌّ یُحِبُّ مُساعَدَةَ الْإنسانِ! أَ لَیْسَ کَذٰلِکَ؟
ترجمه: نورا: او جانوری باهوش است که کمک به انسان را دوست دارد! آیا این گونه نیست؟
اَلْأبُ: نَعَم؛ بِالتَّأکیدِ، تَستَطیعُ الدَّلافینُ أَنْ تُرشِدَنا إِلَی مَکانِ سُقوطِ طائِرَهٍ أَوْ مَکانِ غَرَقِ سَفینَهٍ.
ترجمه: پدر: آری؛ البتّه، دلفین ها میتوانند ما را به جای افتادن هواپیما، یا جای غرق شدن کشتی راهنمایی کنند.
اَلْأمُّ: تُؤَدّی الدَّلافینُ دَوراً مُهِمّاً فی الْحَربِ وَ السِّلْمِ، وَ تَکْشِفُ ما تَحْتَ الْماءِ مِنْ عَجائِبَ وَ أَسرارٍ،
ترجمه: مادر: دلفین ها نقش مهمّی در جنگ و صلح ایفا میکنند و شگفتی ها و رازهای زیر آب را کشف میکنند.
وَ تُساعِدُ الْإنسانَ عَلَی اکْتِشافِ أَماکِنِ تَجَمُّعِ الْأسَماکِ.
ترجمه: و در یافتن مکان های گردآمدن ماهیان به انسان یاری می رسانند.
صادِقٌ: رَأَیْتُ الدَّلافینَ تُؤَدّی حَرَکاتٍ جَماعیَّ ؛ فَهَلْ تَتَکَلَّمُ مَعاً؟
ترجمه: صادق: دلفین هایی را دیده ام که حرکت های گروهی انجام میدهند، آیا با یک دیگر هم سخن میگویند؟
اَلْأمُّ: نَعَم؛ قَرَأتُ فی مَوسوعَةٍ عِلْمیَّهةٍ أَنَّ الْعُلَماءَ یُؤَکِّدونَ أَنَّها تَسْتَطیعُ أَنْ تَتَکَلَّمَ بِاسْتِخدامِ أَصواتٍ مُعَیَّنَةٍ ،
ترجمه: مادر: آری؛ در دانشنامه ای علمی خواندم که دانشمندان تأکید میکنند که دلفین میتواند با به کار گرفتن صداهایی مشخّص سخن بگوید؛
وَ أَنَّها تُغَنّی کَالطُّیورِ، وَ تَبکی کَالْأطفالِ، وَ تَصفُرُ وَ تَضحَکُ کَالْإنسانِ.
ترجمه: مانند پرندگان بخواند و مانند کودکان گریه کند و مانند انسان سوت بزند و بخندد.
نورا: هَلْ لِلدَّلافینِ أَعداءٌ؟
ترجمه: نورا: آیا دلفین ها دشمنی دارند؟
اَلْأبُ: بِالتَّأکیدِ، تَحسَبُ الدَّلافینُ سَمَکَ الْقِرْشِ عَدوّاً لَها،
ترجمه: پدر: البتّه، دلفین ها کوسه ماهی را دشمن خودشان به شمار میآورند.
فَإِذا وَقَعَ نَظَرُها عَلَی سَمَکَهِ الْقِرْشِ، تَتَجَمَّعُ بِسُرعَةٍ حَولَها، وَ تَضرِبُها بِأُنوفِهَا الْحادَّةِ وَ تَقتُلُها.
ترجمه: هر گاه نگاهشان به کوسه ماهی بیفتد، به سرعت پیرامونش گرد میآیند و آن را با بینی های تیزشان میزنند و میکُشند.
نورا: وَ هَل یُحِبُّ الدُّلفینُ الْإنسانَ حَقّاً؟
ترجمه: نورا: و آیا به راستی دلفین انسان را دوست دارد؟
اَلْأبُ: نَعَم؛ تَعالَی نَقرَأْ هذَا الْخَبَرَ فی الْإنتِرنِت:
ترجمه: پدر: آری؛ بیا این خبر را در اینترنت بخوانیم:
… سَحَبَ تَیّارُ الْماءِ رَجُلاً إلَی الْأعماقِ بِشِدَّةٍ، وَ بَعدَ نَجاتِهِ قالَ الرَّجُلُ:
ترجمه:… جریان آب مردی را به شدّت به اعماق کشید و آن مرد پس از نجاتش گفت:
رَفَعَنی شَیءٌ بَغتَهً إلَی الْأعلَی بِقوَةٍ ، ثُمَّ أَخَذَنی إلَی الشّاطِئِ وَ لَمّا عَزَمْتُ أَن أَشکُرَ مُنقِذی، ما وَجَدْتُ أَحَداً،
ترجمه: ناگهان چیزی مرا با زور به بالا برد؛ سپس مرا به کناردریا رساند و هنگامی که برآن شدم از نجات دهنده ام سپاسگزاری کنم کسی را نیافتم،
وَلٰکِنّی رَأَیتُ دُلفیناً کَبیراً یَقفِزُ قُربی فی الْماءِ بِفَرَحٍ.
ترجمه: اما دلفین بزرگی را نزدیکم دیدم که با شادمانی در آب میجهید.
اَلْأمُّ: إنَّ الْبَحرَ وَ الْأسَماکَ نِعمَهٌ عَظیمَةٌ مِنَ اللّهِ.
ترجمه: مادر: بی گمان دریا و ماهی ها نعمتی بزرگ از سوی خداوندند.
قالَ رَسولُ اللّهِ : اَلنَّظَرُ فی ثَلاثَةِ أَشیاءَ عِبادَةٌ:
اَلنَّظَرُ فِی الْمُصحَفِ وَ النَّظَرُ فی وَجهِ الْوالِدَینِ وَ النَّظَرُ فِی الْبَحرِ.
ترجمه: فرستادۀ خداوند فرموده است:
نگاه کردن به سه چیز عبادت است: نگاه کردن به قرآن، نگاه کردن به چهرۀ پدر و مادر و نگاه کردن به دریا.
عَیِّنِ الصَّحیحَ وَ الْخَطَأَ حَسَبَ نَصِّ الدَّرسِ. (پاسخ درست و نادرست را با توجه به متن درس شناسایی کن.) صفحه 98
۱– اَلدُّلفینُ مِنَ الْحَیَواناتِ اللَّبونَةِ الَّتی تُرضِعُ صِغارَها. √
(دلفین از جانوران پستانداری است که خردسالانش را شیر می دهد.)
۲– یُؤَدّی سَمَکُ الْقِرشِ دَوراً مُهِمّاً فِی الْحَربِ وَ السِّلْمِ. ×
(کوسه ماهی نقش مهمی را در جنگ و آشتی بازی می کند.)
۳– سَمْعُ الْإنسانِ یَفوقُ سَمْعَ الدُّلفینِ عَشْرَ مَرّاتٍ. ×
(شنوایی آدمی ده بار از شنوایی دلفین نیرومندتر است.)
۴– سَمَکُ الْقِرشِ صَدیقُ الْإِنسانِ فِی الْبِحارِ. ×
(کوسه ماهی دوست آدمی در دریاهاست.)
۵– سَمَکُ الْقِرْشِ عَدوُّ الدَّلافینِ. ×
(کوسه ماهی دشمن دلفینهاست.)
۶– لِلدَّلافینِ أُنوفٌ حادَّةٌ. √
(دلفینها بینیهای تیزی دارند.)
اِختَبِر نَفسَکَ: عَیِّن المَحَلَّ الإعرابیَّ ما أُشیرَ إلَیهِ بِخَطٍّ. صفحه 102
(خودت را بیازما: نقش دستوری آنچه را با خط به آن اشاره شده، شناسایی کن.)
۱– العِلمُ خَیرٌ مِنَ المالِ. العِلمُ یَحرُسُکَ وَ أنتَ تَحرُسُ المالَ.
(دانش بهتر از دارایی است. دانش تو را پاس می دارد، در حالی که تو دارایی را پاس می داری.)
خَیرٌ : خبر مرفوع به ضمه العِلمُ : مبتدا مرفوع به ضمه المالَ : مفعولٌ به منصوب به فتحه
۲ – شَرَفُ الْمَرْءِ بِالْعِلْمِ وَ الْأَدَبِ لا بِالْأَصْلِ وَ النَّسَبِ.
(سربلندی آدمی به دانش و ادب اوست نه به دودمان و تبار.)
شَرفُ : مبتدا مرفوع به ضمه الأصلِ : مجروربه حرف جر به کسره
ضَع فی الفراغ کلمهً مناسبهً. ( در جای خالی واژه مناسب بگذار. ) صفحه 102
۱– العَربِیَّةُ مِنَ اللُّغاتِ الرَّسمیَّةِ فی … الأُمَمِ المُتَّحِدَةِ. مُنَظَّمَةِ مُنَظَّمَةِ■
(عربی از زبانهای رسمی در سازمان ملل متحد است.)
۲– أحَبُّ عِبادِ اللهِ إلَی … أنفَعُهُم لِعِبادِهِ. اللهُ اللهِ■
( دوست داشتنی ترین بندگان نزد خدا سودمندترین شان برای بندگانش است. )
۳– إنِّی رَأَیتُ دَهراً مِن … کَالقیامَةِ. هَجرُ هَجرِ ■
( همانا روزگار را از دوری ات رستاخیز دیدم. )
۴– العالِمُ بِلا عَمَلٍ کَـ … بِلا ثَمَرٍ. الشَّجَرِ ■ الشَّجَرُ
( دانشمند بی کردار مانند درخت بی بر است. )
۵– سَعیدٌ قَسَّمَ المزرعهَ إلَی … . نِصفَینِ ■ نِصفانِ
( سعید کشتزار را به دو بخش کرد. )
۶– خُمسُ سُکّانِ العالَمِ مِنَ ……. المُسلِمینَ■ المُسلِمونَ
( یک پنجم ساکنان جهان از مسلمانان اند. )
اِختَبِر نَفسَکَ: تَرجِم هذهِ الجُمَلَ. (خودت را بیازما: این جملهها را ترجمه کن.) صفحه 103
۱– ﴿ رَبِّ اجعَلنی مُقیمَ الصّلاهِ﴾
( پروردگارا، من را برپای دارنده نماز گردان. )
۲– إنَّ اللهَ أمَرَنی بِمُداراةِ النّاسِ کَما أمَرَنی بِإقامَةِالفَرائضِ.
(همانا خدا مرا به خوشرفتاری با مردم می فرماید، همانگونه که مرا به برپایی واجبات می فرماید.)
۳– اللّهُمَّ اجعَلنی شَکوراً وَ اجعَلنی فی عَینی صَغیراً وَ فی أَعیُنِ النّاسِ کَبیراً.
(خدایا مرا سپاسگزار بگردان و خودم را در چشمم، کوچک و در چشم مردم بزرگ بگردان.)
حوارٌ (گفتگو.) صفحه 104
(مَعَ مُشرِفِ خَدَماتِ الفُندُقِ) ( با مدیر داخلی مهمانسرا.) السّائحُ (گردشگر.) مَسؤولُ الِاستِقبالِ (مسئول پذیرش.)
السّائحُ :عَفواً مَن هُوَ مَسؤولُ تَنظیفِ الغُرَفِ وَ الحِفاظِ عَلَیها؟
گردشگر : (ببخشید؛ چه کسی مسئول پاکیزگی اتاقها و نگهداری از آنهاست.)
مَسؤولُ الِاستِقبالِ : السَّیِّدُ دِمَشقیُّ مُشرِفُ خَدَماتِ غُرَفِ الفُندُقِ. ما هِیَ المُشکِلَهُ؟
مسئول پذیرش : (آقای دمشقی مدیر داخلی خدمات اتاقهای مهمانسرا ست.)
السّائحُ : لَیسَتِ الغُرَفُ نَظیفَهً، وَ فیها نَواقِصُ.
گردشگر : (اتاق من پاکیزه نیست و کمبودهایی دارد.)
مَسؤولُ الِاستِقبالِ : أعتَذِرُ مِنکَ؛ رَجاءً، اِستَرِح؛ سَأتَّصِلُ بِالمُشرِفِ.
مسئول پذیرش : (از تو پوزش می خواهم؛ لطفا استراحت کن؛ با مدیر داخلی تماس خواهم گرفت.)
مَسؤولُ الِاستِقبالِ یَتَّصِلُ بِالمُشرِفِ وَ یَأتی المُشرِفُ مَعَ مُهَندِسِ الصِّیانَهِ.
(مسئول پذیرش با مدیر داخلی تماس می گیرد و مدیر با مهندس تعمیرات می آید.)
مُشرِفُ خَدَماتِ الفُندُقِ (مدیر داخلی خدمات مهمانسرا.) السّائحُ (گردشگر.)
مُشرِفُ خَدَماتِ الفُندُقِ : ما هِیَ المُشکِلَةُ یا حبیبی؟
مدیر داخلی خدمات مهمانسرا : (دوستم مشکل چیست؟)
السّائحُ : لَیسَت غُرفَتی وَ غُرَفُ زُمَلائی نَظیفَةً، وَ فیها نَواقِصُ.
گردشگر : (اتاقم و اتاق همکارانم پاکیزه نیست و کمبودهایی دارد.)
مُشرِفُ خَدَماتِ الفُندُقِ : سَیَأتی عُمّالُ التَّنظیفِ، وَ مَا المُشکِلاتُ الأُخرَی؟
مدیر داخلی خدمات مهمانسرا : (کارگران نظافت خواهند آمد مشکلات دیگر چیست؟)
السّائحُ : فی الغُرفَةِ الأُولَی سَریرٌ مَکسورٌ، وَ فی الغُرفَةِ الثّانیَةِ شَرشَفٌ ناقِصٌ، وَ فی الغُرفَةِ الثّالثةِ المُکیِّفُ لا یَعمَلُ.
گردشگر : (در اتاق نخست ، تخت شکسته است و در اتاق دوم ملافه کم است و در اتاق سوم کولر کار نمی کند.)
مُشرِفُ خَدَماتِ الفُندُقِ : نَعتَذِرُ مِنکُم. سَنُصَلِّحُ کُلَّ شَیءٍ بِسُرعَهٍ؛ عَلَی عَینی.
مدیر داخلی خدمات مهمانسرا : (از شما پوزش می خواهم. هر چیزی را به سرعت درست خواهیم کرد؛ چشم.)
السّائحُ : تَسلَمُ عَینُکَ!
گردشگر : (چشمت بی بلا.)
اَلتَّمْرینُ الْأوَّلُ: عَیِّن الجملهَ الصَّحیحةَ و غیرَ الصَّحیحةِ حَسَبَ الحقیقةِ و الواقِعِ. صفحه 105
(جمله درست و نادرست را با توجه به حقیقت و واقعیت شناسایی کن.)
۱– عندَما یَنقَطِعُ تَیّارُ الکَهرِباءِ فی اللَّیلِ، یَغرَقُ کُلُّ مَکانٍ فی الظَّلامِ. √
(هنگامی که جریان برق در شب گسسته می شود، هر مکانی در تاریکی غرق می گردد.)
۲– الطّاووسُ مِنَ الطُّیورِ المائیَّةِ تَعیشُ فَوقَ جِبالٍ ثلجیَّةٍ. ×
(طاووس از پرندگان آبزی است که بالای کوه های برف گیر زندگی می کند.)
۳– المَوسوعَةُ مُعجَمٌ صَغیرٌ جِدّاً یَجمَعُ قلیلاً مِنَ العُلومِ. ×
(دانشنامه فرهنگ بسیار کوچکی است که دانش های اندکی را گرد می آورد.)
۴– الأنفُ عُضوُ التَّنَفُّسِ وَ الشَّمِّ. √
(بینی اندام تنفسی و بویایی است.) [شَمّ: بویایی]
۵- الخُفّاشُ طائرٌ مِنَ اللّبوناتِ. √
(شب پره، پرنده ای پستاندار است.)
اَلتَّمْرینُ الثّانی: عَیِّنِ الکلماتِ المترادفهَ وَ المتضادّهَ. (واژگان مترادف و متضاد را شناسایی کن.)صفحه 105
بَعَثَ صِغار شاطِئ أرسَلَ بَکَی کِبار أَقَلّ ضَوء بَعُدَ ساحِل
ضَحِکَ ظَلام أکثَر بَغتَهً قَرُبَ دَفَعَ فَجأَهً کَتَمَ اِستَلَمَ سَتَرَ
بَعَثَ (فرستاد)= أرسَلَ شاطِئ(دریاکنار) = ساحِل
بَغتَهً(ناگهان) = فَجأَهً کَتَمَ(پوشاند) = سَتَرَ
صِغار(خردسالان) ≠ کِبار(بزرگسالان) بَکَی(گریست) ≠ ضَحِکَ(خندید)
أَقَلّ (کم تر)≠ أکثَر(بیش تر) ضَوء (روشنایی)≠ ظَلام(تاریکی)
بَعُدَ (دور شد)≠ قَرُبَ(نزدیک شد) دَفَعَ (پرداخت)≠ اِستَلَمَ(دریافت کرد)
اَلتَّمرینُ الثّالِثُ: تَرجِمِ الآیَتَینِ وَ الأحدیثَین، ثُمَّ ضَع خَطّاً تَحتَ الجارِّ و المجرورِ و اذکر علامة الجرّ. صفحه 106
(دو آیه و حدیث های زیر را به فارسی برگردان؛ سپس خطی را زیر جار و مجرور بکش[بگذار].)
۱ – وَ أَدخَلناهُم فی رَحمَتِنا إنَّهُم مِنَ الصّالِحینَ.
(ایشان را در رحمتمان وارد کردیم. همانا ایشان از درستکاران اند.)
۲– ﴿وَ أدخِلنی بِرَحمَتِکَ فی عِبادِکَ الصّالِحینَ﴾
(من را در رحمتت در [میان] بندگان شایسته ات وارد کن.) [عِبادِکَ الصّالِحینَ: بندگان شایسته ات]
۳– ﴿وَ انصُرنا عَلَی القَومِ الکافِرینَ﴾
(ما را بر گروه بی دینان یاری کن.)
۴– أدَبُ المَرءِ خَیرٌ مِن ذَهَبَهِ.
(فرهنگ آدمی بهتر از زرش است.)
۵- جَمالُ العِلمِ نَشرُهُ وَ ثَمَرَتُهُ العَمَلُ بِهِ.
(زیبایی دانش در پراکندنش و میوه آن انجام دادن آن است.)
اَلتَّمْرینُ الْخامِسُ: تَرجِمِ الأحادیثَ ثُمَّ عَیِّن المَحَلَّ الإعرابیَّ لِلکَلِماتِ الَّتی تَحتَها خَطٌّ. صفحه 108
(من را در رحمتت در [میان] بندگان شایسته ات وارد کن.)
۱– ذِکرُ اللهِ شِفاءُ القُلوبِ.
(یاد خدا درمان دلهاست.) / ذِکرُ: مبتدا و مرفوع به ضمه / شِفاءُ: خبر و مرفوع به ضمه
۲– آفَهُ العِلمِ النِّسیانُ.
(آفت دانش فراموشی است.) / آفَهُ: مبتدا و مرفوع به ضمه / النِّسیانُ: خبر و مرفوع به ضمه
۳– الجَلیسُ الصّالِحُ خَیرٌ مِنَ الوَحدَهِ.
(همنشین درستکار بهتر از تنهایی است.) / الصّالِحُ: صفت و مرفوع به تبعیت / مِنَ الوَحدَهِ: جار و مجروز
۴– الوَحدَهُ خَیرٌ مِن جَلیسُ السّوءِ.
(تنهایی بهتر از همنشین بد است.) / الوَحدَهُ: مبتدا و مرفوع به ضمه / مِن جَلیسُ: جار و مجروز
۵- لِسانُ المُقَصِّرِ قَصیرٌ.
(زبان خطاکار کوتاه است.) / لِسانُ: مبتدا و مرفوع به ضمه / قَصیرٌ: خبر و مرفوع به ضمه
اَلتَّمْرینُ السّادِسُ: تَرجِمِ الآیهَ وَ الأحادیثَ ثُمَّ عَیِّن المَحَلَّ الإعرابیَّ لِلکَلِماتِ الَّتی تَحتَها خَطٌّ. صفحه 108
( آیه و حدیث ها را به فارسی برگردان؛ سپس نقش واژگانی را که زیر آنها خط است شناسایی کن.)
۱– ﴿ وَ یَقولُ الکافِرُ یا لَیتَنی کُنتُ تُراباً﴾
(بی دین می گوید: ای کاش من خاک بودم.) / الکافِرُ: فاعل
۲– مُجالَسَهُ العُلَماءِ عِبادَهٌ
( هم نشینی با دانشمندان نیایش است.) / مُجالَسَهُ: مبتدا / عِبادَهٌ: خبر
۳– حُسنُ السُّؤالِ نِصفُ العِلمِ.
(پرسش خوب، نیمی از دانش است.) / حُسنُ: مبتدا / نِصفُ: خبر
۴– العالِمُ بِلا عَمَلٍ کَالشَّجَرِ بِلا ثَمَرٍ.
(دانشمند بی کردار مانند درخت بی بر است.) / العالِمُ: مبتدا
۵– إذا ماتَ الإنسانُ انقَطَعَ عَمَلُهُ إلاّ مِن ثَلاثٍ: صَدَقَهٍ جاریَهٍ، أو عِلمٍ یُنتَفَعُ بِهِ، أو وَلَدٍ صالِحٍ یَدعو لَهُ.
(هرگاه آدمی بمیرد، کردارش گسسته می شود، مگر در سه جا: بخشش روان؛ یا دانشی که از آن سودبرده می شود؛ یا فرزند درستکاری که برای او دعا می کند.) / الإنسانُ: فاعل / عَمَلُ: فاعل
قواعد درس هشتم عربی دهم انسانی-جار و مجرور
قواعد درس هشتم عربی دهم انسانی شامل: جار و مجرور و نون الْوِقایَة به صورت ویدئویی موجود است.
لطفاً در پایین این صفحه نظرات و سوالات خود را درقسمت دیدگاه برای ما ارسال فرمایید. متشکرم
moreدوره های مرتبط
قواعد درس ششم عربی نهم
تدریس قواعد درس ششم عربی دهم انسانی شامل معرب و مبنی به صورت ویدئویی موجود است.
قواعد درس هفتم عربی یازدهم افعال ناقصه
تدریس قواعد درس هفتم عربی یازدهم شامل افعال ناقصه به صورت ویدئویی موجود است.
ترجمه درس هشتم عربی دهم(ریاضی-تجربی)
ترجمه درس هشتم عربی دهم (ریاضی-تجربی) به همراه متن درس و معنی دقیق و روان، در اینجا برای دانش آموزان قرار داده شده است.
ترجمه درس ششم عربی دهم (ریاضی-تجربی)
ترجمه درس ششم عربی دهم (ریاضی-تجربی) به همراه متن درس و معنی دقیق و روان، در اینجا برای دانش آموزان قرار داده شده است.
Zakiyeh
سلام من دهم انسانی هستم
تدریس خیلی خوبه ولی یه اشکالی داشت البته جسارت نباشه ولی دررابطه با تمرین صفحه 88 که درباره حرف «عَلی»بود، مثال دومی علیکم بمکارم الاخلاق….. شما علیکم رو جارو مجرور گرفتین ولی پس چرا پایین صفحه گفته علیکم نقش جارو مجرور خارج شده؟ب نظر م« ب»ایی که به مکارم چسبیده حرف جارمون هست
محدثه
جار و مجروره درسته ولی معناش معنای فعلی میگیره و از حالت جار و مجرور خارج میشه